قصه تنهایی من وحشت از جدائیه
جدائی از خاطره ها از دست بی وفائیه
وحشتم از عاشقی نیست بلکه از فاصله هاست
حراسم از پرپر شدن تو آغوش خاطره هاست
آخر همه عاشقی ها قصه بی وفائیه
تنهایی نشستنم بهتر از آشنائیه
پناه تنهایی دل عکس های یادگاره
تو قلبمو شکستی و دل یاد گرفت شکستنو
بذار فراموشش بشه دل دادن و دل بستنو
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1